با نام ایزد، ایزد منان
شعرم شده آغاز با خونم
من صاف و ساده بوده ام اما
جرمم فقط این بوده مجنونم
دل بسته این آب و این خاکم
دل ناگران مردمم هستم
شاید برای عده ای تلخ است
این شعر اما من که سرمستم
تیر کمانم رو به یک سمت است
از شعر من خون می زند بیرون
مثل شهیدانی که جان دادند
از سینه ام چون می زند بیرون
حرف من از شهر خودم بوده
شهری که سر تا پاش آوار است
استان و یا کشور بماند بعد
در سطح کشور حرف بسیار است
هر روز دل خونابه می نوشد
چندی ست این تن سخت تبدار ست
حرف تمام نسل ما امروز
حرف سر شوریده با دار است
ای صاحبان شهر بیدارید؟
این مردم ساده رکب خوردند
صورت به سیلی سرخ می دارند
از اندرون عمریست پژمردند
از کار و بار و شغل حرفی نیست
بحثی نبوده حسرتش مانده
تنها سوالی از شما دارم
فرزند خود هم بوده درمانده؟
تا کی کهنسالان سر کارند؟!
باید که فرصت به جوانان داد
سرمایه ی با ارزشی هستند
باید به آنها نیز، میدان داد
باید حمایت کرد آنها را
الآن جوان هستند و پربارند
با این همه فرصت و ثروت، حیف
بیکار هستند و گرفتارند
روز جزا را یادتان رفته
دردانگان خفته در غفلت
هرچه نکرده بر شما ها صرف
گفتید بوده حتما او حکمت؟
با این شهیدان غریب شهر
پیمان تان این بوده وللهى
سوگند بر خون شهیدان که
هستید بعضاً توی گمراهی
اصلا زبان شعر می فهمید؟
باید چگونه فقر ها را دید
بر مادر داغ جوان دیده
شرمندگى را هیچ می دانید؟
داغ فریبرز غریب شهر
ناکام رفت و باز بی نام است
نصب فقط تندیس کافی بود؟
شاید که از آغاز بی نام است
سرباز فهمیده مرادی یا
چون “پور نصیری”و طلوعی ها
آنها جوانی را فدا کردند
از یادهاتان رفته اند آیا؟
داغ صبوری ها و سرشادان
داغ صدیقى ها، حقیری ها
یادش بخیر آزادگان شهر
جمع پر از عشق اسیری ها
بد بوده آیا انقلاب؟ آری؟
چون بر مخالف هاش زندان داشت؟
نه نه من و تو خوب می دانیم
اینکه برای عده ای نان داشت
از انقلاب این سهم مردم بود؟
ک سفره تان پُر، مال ما خالی
اصلا بیا رو راست تر باشیم
مانده ست بر مردم دگر حالی؟
لعنت به هرچه مفسد فی الارض
لعنت به مسئول خیانتکار
دیگر مدارا هیچ جایز نیست
نفرین به آقازاده ی سربار
باید بصیرت داشت ای مردم
باید که ایمان داشت ای مردم
در خاطره دارید که، دشمن
بر نیزه قرآن داشت ای مردم …
اصل و نسب دارم که معلوم است
از یاوه گویان نیستم اصلا
اما اگر حرف از چپاول شد
سر می رود از جان من حتما
رسمش نبوده این چنین آخر
در راه کشور می شوم قربان
با خون سرخم می نویسم باز
«جمهوری اسلامی ایران»
#امیررضا_ستایش_صومعه_سرائی
http://souma.ir/?p=12398